به گزارش راهبرد معاصر، دور میدان تعمیرگاههای خودرو به چشم میخورند. دو روز پس از حادثه ظهر شنبه، اکنون به نظر میرسد یک روز عادی در حال سپری شدن است اما همچنان فضای سنگینی بر میدان کسایی حاکم است.
به سراغ یکی از کسبه میرویم، او یکی از تعمیرکاران این میدان است؛ وقتی درباره روز حادثه میپرسیم، میگوید: حادثه؟ این فاجعه بود؛ اگر به این میگویند حادثه پس حتما باید یک شهر را بکشند تا بگوییم فاجعه بوده است. سه روز است که ما کسبه این میدان نمیتوانیم بخوابیم و حتی نمیتوانیم غذا بخوریم.
وی ادامه میدهد: در حال کار کردن بودیم که دیدیم یک ماشین سر میدان ایستاد و مردی پیاده شد و سر بریده دختری در دستش بود. بعد شنیدیم که جنازه دختر را در خیابان ناصر خسرو انداخته و سرش را به میدان کسایی آورده و گردانده است.
اهل میدان کسایی هنوز از دیدن سر بریده و خونآلود دختر نوجوان که جلوی چشمشان در بازار گردانده شد، شوکه هستند.
یکی از کسبه با انگشت به کنج آیلند گلکاری شده وسط خیابان اشاره میکند؛ خون “مونا” هنوز اینجا است، لکه بزرگ خون روی جدول کنار گلهای بنفشه خشک شده است.
هنوز نوارهای زرد رنگ “محدوده خطر” دورتادور آیلند بنفشهکاری در باد سرد تکان میخورند؛ محدوده غمباری است.
اهالی باورشان نمیشود که با چنین صحنهای مواجه شدهاند؛ استاد رنگآمیزی میگوید هنوز از دیدن آن صحنه نمیتواند خوب بخوابد. او که میگوید هنوز از دیدن این صحنه حالش بد است، انتظار دارد قاتل “قصاص” شود.
وی ادامه می دهد: کار پدر این دختر از کسی که این قتل را انجام داده، بدتر است. چطور جگرگوشهاش را گول زده و به کشور برگردانده و زنگ زده بیایند و دخترش را بکشند؟
این شهروند اهوازی میگوید: مردم این منطقه بعد از دیدن این صحنه دچار مشکلات روحی و روانی شدهاند./خبر مهم
لیاقتش همون بود واقعا دم شوهرش گرم، درس عبرت واسه دیگران میشه